- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیهم السلام
دریــا دل سـپــاه مــحــرم بـلـنـد شــو باب الـحـوائـج هـمـه عـالـم بـلـنـد شو ای تکیه گاه خـیـمۀ خـواهـر بلـند شو ای کـاشـف الکـروب بـرادر بلـند شو دارد مصیبت از همه جا میرسد اخا بعـد از تو نالـهام به کجا میرسد اخـا باور نمی کنم که سرت را شکستهاند ای مرغ عشق، بال و پرت را شکستهاند پشت و پـناه اهـل حـرم پـا نمیشوی؟ با این حـساب بیـن عـبا جـا نمیشوی پرچـم به دوش لشکـر زهـرا بلند شو پـشت و پـنـاه زیـنب کـبـری بـلند شو دارد سپـاه حـرمـلـه لـبـخـنـد مـیزنـد بر دست هـای خـواهـر تو بـند میزند دستی که نیست تا که مرا یاریام کنی فکری به حال زخـم دل کاریام کنی پشت و پـناه خـیـمۀ ما ایـنچـنـین نـرو صد پـاره میشـود دل اُم البـنـیـن نرو دستی بگـیر زیر پَر خـواهرت، بمان نامحرم است همسفر خواهرت، بمان بـاشی کـسی بـرای اسـارت نـمیرود دار و نـدار خـیمه به غـارت نمیرود باشی کسی که دست به چیزی نمیزند باشی کسی که حرف کنیزی نمیزند ای غـیـرت هـمیـشۀ حـیـدر بـلـند شو پـشت و پـناه غـربت خـواهر بلند شو
: امتیاز
|
سبک های سقائی شهادت حضرت عباس علیه السلام
پخش سبک ۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) بـــرادر جـــان بـــرادر گــل زهــرای اطـهــر(۲) دمی بـنگـر؛ عـطش دیگـر، زده آذر، چنین بر قـلب طفـلان شوم مضطر، که چون اصغر، شود پرپر؛ بده اذنم به میدان ************** بند دوّم ************** الا ســردار لــشـــگـــر چرا بـشکـسـته ای سـر(۲) شدی اینسان، به خون غلتان، در این میدان؛ فدای دین و قرآن چکد باران، ز هر مژگان، شدی قربان، شکستی پشتم ای جان **شعر از: ناصر زارعی** ************** بند سوّم ************** حـسین جـان ای بـرادر گل زهـرای اطهر (۲)
توئی مولا، کرم فـرما، در این صحـرا، ندارم صبر و تـابی "منم سقا، شـود آیـا؟ از این دریـا،"رسـانم خـیـمـه آبـی (۲) ************** بند چهارم ************** « الا آب آور مـــــــن امـیـر لـشـکـر من"(۲)
ببین طفلان، همه عطشان، ز غم گریان، کن از احسان ثوابی "گل احمر، علی اصغـر، شود پرپر،"برای جرعه آبی (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) ز سوز لب تشنگی عـمو جان فـتـاده نـالـه به جـمـع طـفـلان چکـد سرشکـم، ز ابر مـژگان به چهـرۀ چـون گـلابـم امشب ************* بند دوّم ************* تـوئـی کـه خـضر ره حـیـاتـی به تـشـنـگـان مـلـجـاء نـجـاتی به خـیـمه گه کـن، تو الـتـفـاتی که از عطش دل کـبـابم امشب **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** کـنـار عـلـقـمـه مـحـشر بـپـا شد دو دسـتِ نـازنـیـنِ تـو جـدا شـد شـنـیـدم مـن صـدایِ مــادرم را همان لحظه که فرقِ تو دوتا شد امــیــد ایـن ســپــاهــم بـبـین بر اشک و آهـم نــوایِ الــعـــطــش را شـنـو از خـیـمـهگـاهـم چه سان هجرِ تو دیدم؟ یا اباالفضل (۲) ********** بند دوّم ********* حسین جان ای امیر جسم و جانم نگـو دیگـر که در خـیـمه بـمانم بده رخصت که از این قوم کافر تـقـاص خـون یـاران را ستـانـم به خیمه قحط آب است دلـم از آن کـباب است علی اصغر در آشوب بـه دامـان ربـاب است از این غم حال عبّاست خراب است ********** بند سوّم ********* ز صوت یا اخـا ادرک اخـایـش دل مـولا بـلـرزیـد از صـدایـش شـتـابـان آمد و در عـلـقـمـه دیـد نمانده چـیـزی از سـرو رسایش به یک سو دست ساغر عـلـم در سـوی دیـگـر به کُنجی مشک، پـاره عمودش خورده بر سر برون از حد بُـوَد زخـمش به پیکـر ********** بند چهارم ********* بـرادر جـان توئی دار و نـدارم ز داغـت نـازنــیـنـم بـیــقــرارم شکـستی پـشتم از داغت بـرادر تــوانِ رفـتــنِ خــیــمــه نــدارم ســـراپـــا درد و آهــم تو بودی تکـیـه گـاهـم چـسان جـسمت بـرادر بـرم در خـیـمـه گـاهم شـدم تـنـهـای تــنـهـا، بـی پـنــاهــم ********** بند پنجم ********* درون خیمه گه غـوغا به پا شد خـبر آمد عـمو جـان هم فـدا شد خــدا را مـادر اصـغـر نـفـهـمـد گـل امـیّـد او فـرقـش دو تـا شـد حرم در پیچ وتاب است دل خواهر کباب است نـدای، وای عـمو جان بــجــای آب آب اسـت سکینه دل غمین، در اضطراب است **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۵ ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا) عـبـاسم، ز جـا برخـیـز، امـیـر لشکـر (۲) بنگر طفلان، همگی عطشان، ز غمت نالان، چه بسازد خواهر (۲) *********** بند دوّم *********** بعـد از تو، عـلـمـدارم، شـوم تـنهـاتـر (۲) که در این میدان، ز غمت ای جان، بشکست الان، کمرم برادر (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۶ ( به سبک: حر عبدم، جانثار تو ) ای ابالفضل، میر لشکرم (۲) خـفـته در خون، در بـرابـرم خود بگو چسان برم** جسم تو سوی حرم** ای عزیزم، ای عزیزم(۲) ************* بند دوّم ************* از غـــم تــو، ای دلاورم (۲) قـامـتم شکست، یـار و یاورم شکر حق که مادرم** خـوانده ات برادرم** ای عزیزم، ای عزیزم(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** بـا وفـا عـلمـدار لـشـکرم (۲) مــظـهــرِ شجـاعـت بــرادرم دریغا، که رفتـی مـرا ز دست فَلَک پـشتم از ماتمت شکست ************* بند دوّم ************* ای شهید واصل به قـرب حـق پیکرت چو گل، شد ورق ورق زبـیـدادِ این قـوم خـود پـرست فلـک پشتم از ماتمت شکست **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** عـبّاسم ای تو آب آورِ من، ای یـاورِ من سقّا و سردارِ لشکرِ من، بین اصغرِ من در تب و تاب است، تشنۀ آب است، میگرید در برِ من تو جان سپردی، از چه پژمردی؟ ای گل پرپرِ من (۲) *************** بند دوّم *************** ای عـلمدارم ای روحِ کرم، ساقیِ حـرم من بعد از تو ای نورِ بصرم، خم شد کمرم قحـطیِ آب است، دلها بیتـاب است، ای ماه انـورِ من تو جان سپـردی، از چه پژمردی؟ ای گل پرپرِ من (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۱ (به سبک: ای ابالـفـضل، ای برادر) ای بـرادر، میـر لـشکـر(۲) داغ تــــو زد، بــــر دل آذر خـم شـده از، بار غـمت، قـامـتم اکنون گشته ز غم، اهل حرم، بی تو جگرخون (۲) *********** بند دوّم *********** چون جدا شد، ای دلاور(۲) هـر دو دسـتِ، تو ز پـیـکـر عترت دین، مانده دگر، بی کس و محزون گشته زغم، اهل حرم، بی تو جگر خون (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** یـا ابـوفـاضـل، سـاقـیِ طـفـلان (۲) شـده قـحــطِ آب، بِـنـِـگــر ای جـان کـه بُـوَد کــامِ هــمـگـی عــطـشــان چه کند از سوزِ عطش اصغر؟ (۲) *********** بند دوّم *********** تو که سـردارِ لـشـکـرم هـستی (۲) تــو عـلـمــدارِ ایـن حـــرم هـسـتـی یـار و غـمـخـوارِ خـواهـرم هـستی شده پـژمـرده، گـلـشـنِ حـیــدر (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۳ (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر) « سـقــای عــطــشــانـم، جــانــم بنگـر هـمـه طـفـلان، نـالان (۲) در خـیمه گه با دل حـزین، مانـده بی معـین بین عـترت قـرآن، لب تشنه و گـریان (۲) **شعر از: مجرد همدانی** *********** بند دوّم *********** « مــیــر و عــلــمــدارم، یــارم بر کودکان اینسان، ای جان (۲) در علقمه شد ز صدر زین، بر روی زمین تا جـان کـند قـربـان، او در ره جـانان (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۸ ( به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) اباالفضل(۲) ای ســاقـیِ لـب تـشـنـگـانـم بـودی امــیـدِ کـودکـانـم(۲) آه، رفـتی زِ دسـتم مهـربانم بعد از تو من قامت کمانم(۲) عبّاسِ من؛ "ای تو عـلمدارم اباالفـضل (۲)» ********** بند دوّم ********* اباالفضل(۲) مـیـر شـجـاع و قـهـرمـانـم شمع و چـراغِ کـاروانم(۲) آه، گـلـبرگِ یـاسِ ارغـوانم پرپر زِ جـورِ دشـمـنانم(۲) عبّاسِ من، "ای تو علـمدارم اباالفـضل (۲)» **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۰ ( به سبک: ای شبهِ رویِ طاها) ای سـاقـی یـتـیـمـان (۲) غرق به خـون به میـدان لب تشنه جان سپردی (۲) ای الـــگــوی دلــیـــران «عـــبـاس عــلــمـــدارم داغـت بـه دل دارم» (۲) ********** بند دوّم ********* بنگر به خیمه طفلان (۲) با کام خشک و عـطشان وعده دهند به اصغر (۲) آب آورد عــمــو جــــان « ای مــیـر و ســردارم داغـت بـه دل دارم» (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ********** بند سوّم ********* مـیـرِ حــرم نـیــامـد (۲) آب آورم نـــــیــــا مـــــد سـقـای لـشـکـرِ مـن (۲) روحِ کـــرم نـــیـــامــــد « یــــــارِ فــــداکـــــارم عـبّـاس، عـلـمـدارم» (۲) ********** بند چهارم ********* دستش ز تن، جدا شد(۲) فرقـش ز کین، دو تا شد دیدم که شورِ محـشر(۲) در عــلـقــمــه بـپــا شــد « مــــاهِ شــبِ تـــــــارم عـبّـاس، عـلـمـدارم» (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** یا عَـمِّیَ العَـبّاس ای، سَـقّایِ طفلان (۲) ای حامـیِ اهـلِ حـرم، در این بــیابـان عَــمّـی قـدِ اسـتَـرحَـم کـز تـشـنـگـی هر دم « فُـتـد شـرارم به دل زِ تشنگی متّصل»(۲) *********** بند دوّم *********** از بهرِ جرعه آبی ای، غمخوارِ طفلان(۲) بـنگـر دلِ اصغر زند، پر ای عمو جان کـن فکـر آب ای عـم لب خشک و دل پُر غم « دلـش بُـوَد مشـتعـل زِ تشنگی متّصل»(۲) *********** بند سوّم *********** تا آب مشک از تیر عدوان بر زمین ریخت(۲) خون جایِ اشک از دیدۀ آن نازنین ریخت در خاک و خون غلطان مــا بـیـنِ نـخـلـسـتـان «زادۀ امّ الـــبــنــیــن فتاده رویِ زمین»(۲) *********** بند چهارم *********** از تیغ کین شد قطعه قطعه پیکرِ او(۲) باران تـیر و نیـزه بگـذشت از سـر او در عــلــقــمـه نــالان شد فـاطـمـه مـهـمـان نشست کنارش زمین به جای اُمُّ الـبنـین (۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) عمو جان ابالفضل، حرم قحط آب است به لبهای اصغـر، نگـاه رباب است دل اهل عـالم زین مـاتم کباب است عمو جان العطش، العطش، العطش(۲) ********** بند دوّم ********* عـمو جان ببین رنگ اصغر پـریده به گهـواره انگشت خود را مکـیـده صــدای ادرک اخـایـت را شـنـیـده نگر از تلظی اصغـرم کرده غـش(۲) **شعر از: میثم** ********** بند سوّم ********* نـهـال گـلـستـان هـسـتی ابـا الفـضل گـل گـلـشن حق پـرسـتی اباالفـضل وفـادار به عـهـد الـسـتی اباالـفـضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟ ********** بند چهارم ********* به خیمه نظر کن که لب تشنه اصغر زِ سوزِ عطش همچو گل گشته پرپر تو رفـتی و پـشـتـم شکـستی بـرادر چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟ **شعر از: سائل** ******************************************** پخش سبک ۲۳ ( به بک: دو جانـباز نازنـین) فـریاد لـب تـشـنگـان، کودکان، آید بـه گوش از حـرم (۲) فـرصـت بـفـرمـا مرا، یـا اخـا، تــا از شــط آب آورم (۲) ********** بند دوّم ********* ای سـاقـی لـشـگـرم، دلـبـرم، بـیـن گــلـهـای پــرپــرم (۲) مـیـر و عـلـمـدار مـن، یـار مـن، ای آخـریــن یــاورم (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۹ ( به سبک: دو عزیزنازنـین) ای امـیر لـشکـرم (۲) نـــازنــیــن بــــرادرم پشت من شکـسـته شد از غـمـت دلاورم (۲) « با عمود کین به سر گشته ای چنان پدر»(۲) ********** بند دوّم ********* ای امـیـد اصـغـرم(۲) دلــخــوشـی دخــتــرم خیز و خود به او بگو پاره پـاره پیـکـرم (۲) « با عمود کین به سر گشته ای چنان پدر»(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۰ ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت) فتاده سقا، به خاک صحـرا، تنش سراپا، شد ارباً اربا دریده مشکش، شکسته فرقش، فتاده دستش، ز جور اعدا اخا ببخشا، برادرت را، نشد رسانم، به خـیـمه آب را ********** بند دوّم ********* غریب و تنها، عزیز زهرا، قدش شده تا، ز داغ دریا به فرق پاره، کند نظاره، زند شراره، به عرش اعـلا اخا ببخشا، برادرت را، چسان رسانم، به خیمه او را **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۷ ( به سبک: بـه کربـلا شـد امشب) سکـیـنه گـفـتا گـریـان به کـام عـطشان، به حـال طـفلان، عـمو دوباره، نـما نـظاره فــتـاده آتـش بـر جـان در این بـیابـان، ز راه احـسـان، به فـکـر چـاره، نـما نـظـاره ********** بند دوّم ********* دمی به خـیـمه بـنگـر بـه آل حـیــدر، فـکـنـده آذر، بـه دل شــراره، چو شیرخواره به گـلـشـن پـیـغـمـبـر چو غـنچـه پـرپر، علی اصغـر، به گاهـواره، چو شیرخواره **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** ابـوفـاضل ای میـرِ لـشـکـر (۲) بـه طـفـلان تـوئـی یـار و یــاور زِ احـسـان تـو در خـیـمـه بنگـر نظـر کـن به گـلهـای پرپر (۲) ********** بند دوّم ********* عـزیـزانِ زهـرایِ اطـهـــر (۲) زِ ســـوزِ عــطـش بـیـن مُـکــدَّر چو پـژمـرده گـل گـشتـه اصغـر نــظـاره کـنــد او بـه مــادر (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) نـهـال گـلـستان هـسـتی ابـا الـفـضل گـل گـلشن حـق پـرستی ابا الفـضل وفـادار به عـهـد الـسـتـی ابا الفضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟(۲) ********** بند دوّم ********* به خیمه نظر کن که لب تشنه اصغر زِ سوزِ عطش همچو گل گشته پرپر تو رفتی و پشتم شکستی ابا الفضل چرا دیده از من تو بستی اباالفضل؟(۲) ** شعر از: سائل** ********** بند سوّم ********* ز بیداد دشمن، حـرم قحط آب است نگر از عطش حال اصغر خراب است دل اهل عالم از این غم کباب است عمو جان ابالفضل، نما فکر چاره(۲) ********** بند چهارم ********* عمو جان ببین رنگ طفلان پـریده ز خـیـمـه هـراسان سکـیـنه رسیـده که هـل مـن معـیـن پـدر را شنـیـده عمو جان ابالفضل، نما فکر چاره(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۰ (به سبک: روم دگـر ز کوی تو) تـو ای امـیـر لـشکـرم بــــــــــــرادرِ دلاورم معـیـن و یار و یـاورم تویـی امـیـدِ خـواهـرم شکسته پشت من زغم غـمت نـگـشـته بـاورم ********** بند دوّم ********* چسان به خیمه رو کنم؟ شکـایـت از عـدو کـنم چگـونه گـفـتـگـو کـنم ز خـون تو وضو کـنم که کُـشته شـد بـرادرم ای وای علی اصغـرم **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) در عـلقـمه دست ابوفـاضل جدا شد با یک عمود آهنین فرقش دو تا شد با حـال مـضـطر گـفـت ای بــرادر ادرک اخا، مولا حسین، سقا فدا شد شرمنده مشکم پـاره از تیـر جفا شد ********** بند دوّم ********** عـبـاسـم ای نـخـل امــیـد کـودکـانـم سـقا و سردار حـرم، روح و روانم ای مـیـر لـشـکـر امــیّــد خـواهـــر از داغ تو پشتم شکست و قـد کمانم بعد از تو ای سالار لشکر در خزانم ********** بند سوّم ********** تا که ز کین فرقت دوتا، دستت قلم شد اضلاع عشق، دست تو و مشک و علم شد از عــرش اعــلا آیــد چــو زهـــرا از نـور زهـرا مـقـتـلت باغ ارم شد تا روز محشر علقـمه دارالکـرم شد **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) عموجان از عطش دارم (۲) لبی خشک و دلی پُـر غـم رسـان آبــم اگـر چـه کــم اباالفضل ای عمو جانم (۲) ********** بند دوّم ********* زِ خـیـمه نالۀ طفـلان (۲) رسد هـر لحـظه تا کـیوان بُـوَد کـامِ هــمـه عـطـشان اباالفضل ای عمو جانم (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** ای ســاقـیِ فـداکـار، « لـب تـشـنـه جـان سـپــردی » (۲) رفـتـی مـیـان آب و، « یـک جـرعـه هـم نـخـوردی» (۲) « از من تو دیـده بـستی پشت مرا شکستی»(۲) ********** بند دوّم ********* در عــلـقـــمـه بــرادر، « دسـت از تـنـت جــدا شـد» (۲) از یـک عــمــودِ آهـن، « فــرقِ ســرت دوتــا شــد» (۲) در خاک و خون نشستی پشت مرا شکستی»(2) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) زِ حالِ تشنگان عمو جان گواهی، گواهی (۲) به کـودکانِ بیمعـین کن نگاهی، نگاهی تو در حرم بگو به اصغر چه خواهی؟ چه خواهی؟ که غیرِ تو دگر ندارد پناهی، پناهی (۲) ********** بند دوّم ********* به خـیمه گه نگـاه مـادر فـتاده به اصغر که از عـطش فـتاده در خیمهها آذر، آذر نما تو فکـر چارهای ساقی و میر لشکر توئی امـیـد کـودکـان ای بـرادر، بـرادر **شعر از: مجرد همدانی**
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
دستی از معجزه سرشار تویی یا عباس قـمـر حـیـدر کــرّار تـویـی یـا عـباس به همان نهر که طوف تو نموده است قسم کـعـبـۀ گـنـبـد دوّار تـویـی یـا عـبـاس مـادر دهـر شـبـیـه تـو نـمی زایـد بـاز گـوهـر بی بـدل انگـار تـویی یا عباس حلقۀ عشق وسیع است و در این حلقه فقط آن که شد نقطۀ پرگـار تویی یا عباس کاشف الکرب حسینی و به لشگر آنکه زهره بُرد از دل کـفّار تویی یا عباس جـرعـهای بـوسه به لب های اباعبدالله از لـب آب طـلـبـکـار تـویی یا عـباس ساقی مشک به دوشی که لب آب فرات به عطش می زند افسار تویی یا عباس دستت افتاد زمین، آب به خیمه نرسید خجل از فـاطمه اینـبار تویی یا عباس هر چه آمد به سرت، نور سرت کم نشده بر سـر نـیـزه قـمربـار تویی یا عباس سنگ ها نرخ سرت را چقدر چوب زدند یـوسف رفـته به بـازار تویی یا عباس سـر بـازار بـیـا اهـل حـرم را دریـاب که به این قـافـله سـتّـار تویی یا عباس
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را بـایـد برود تا که بـبـیـند حـرمت را الحق که خـدای ادبـت، ام بنین است حـق خـیـر دهـد والـدۀ محترمت را گفتم: قسمی یاد بده، گفت: ابالفضل از آذریـان یـاد گـرفـتـم قـسـمـت را من بـار گـناهـان خودم را نکـشیـدم اما به روی شانه کـشیـدم علمت را فردا قلم عفو شود در صف محـشر وقتی ببرد فـاطـمه دست قـلـمت را این نیز مقامی است که غمخوار تو هستم ممنون خدایم که به من داد غمت را بگذار که در عشق تو این سینه بسوزد دم کن نفسم را که بخوانم دو دمت را "ای اهل حرم میر و عـلمدار نیامد سـقـای حسیـن سیـد و سـالار نیـامد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
هیچ کس مانندِ عـبـاسـم مرا یـاری نکرد هیچ کس مثل ابوفـاضل عـلمداری نکرد دست از دست و سر و هستیِّ خود آری کشید با مُواساتش کسی اینگونه دینداری نکرد گفت برگردان امان نامه، امانِ من خداست هیچ کس با دشمنش اینگونه رفتاری نکرد کس ندیده، هیچ سـقـایی بـمیـرد تشنه لب یادی از لبهای خود وقت گرفتاری نکرد بر مقامش غبطه خورده هر شهید و هر امیر هیچ سرداری چنین بی دست طیاری نکرد بسکه چشمانش برآن طفلان عطشان خون گریست از ادب مانند او کس جوی خون جاری نکرد یا اخی را گفت و از زین واژگون شد بر زمین وقتِ جانبازی به جز جان باختن کاری نکرد دید چون یاسِ کبود،، از غصه جسمش تیر خورد بیش از این عباس با آن یاس دیداری نکرد
: امتیاز
|
شهادت حضرت عباس علیه السلام
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است هم میان هر دو ابـرو فاصله افتاده است تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است نکتهای سر بسته را بر دوش با خود باد برد اینکه بین شانه و مو فاصله افتاده است! تیغها در پیکرش پهـلو به پهلو میشوند در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است ازدحـام تـیـر شد در سیـنه که بین نفـس با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است ناامیدی ساخت کارش را همینکه غرق زخم دیـد بین مشک با او فاصله افـتاده است شـیـر میگـویـنـد امّـا بیـن ابـروهـای او مثل دو بـال پـرستـو فاصله افـتاده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
ناگهان دور و بر شیر حرم غوغا شد سـر ذبـح قـمر هاشـمیـون دعوا شد دشمنان هلهله کردند همین که افتاد سنـد غـارت امـوال حـرم امضا شد علقمه شعبه ای از مسجد کوفه شده بود سرِ سردار حسین تا دل ابرو وا شد کـوری چـشم همه بد نظـران کـوفه بین خون چهرۀ سقا چـقـدر زیبا شد بعد سی سال به ارباب برادر گفت و همۀ دشت پُر از عطر و بوی زهرا شد لشکر حرمله خندید به عباس و حسین پیش چـشـمـان همه قـامت آقا تا شد سرو رعنای حرم هم قد قاسم شده بود این غم انگیز ترین روضۀ عاشورا شد وقت رفتن به همه درس وفاداری داد هـمـۀ غـصـۀ او بـی کـسـی آقـا شـد با لب تشنه لبِ آب ازین دنـیا رفت آب شــرمـنـدۀ کـوه ادب، سـقـا شـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
علـقـمه گـفـتم و دیدم دلم از پا افتاد یاد لبهای عـلی اصغر و دریـا افتاد علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد علقمه گـفـتم و دیدم که عمـودی آمد ناگهان در وسط معـرکه سـقـا افـتاد اسـدالله فـتاد و هـمـگی شیـر شدند گـذر گـرگ به آهـوی حرم ها افـتاد وسط این همه سرنیزه و شمشیر و سنان ناگهان چشم عـلمدار به زهـرا افتاد روضۀ دست بریده وسط علقمه بود روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام
دیدم خودم بال و پرت میریخت عباس دشمن چگونه برسرت میریخت عباس میخـواستم جمعـت کنم تا خـیـمه آرم دیدم دوباره پیکـرت میریخت عباس دیـدم کـنـارت دست بر پهـلـو گـرفـته دیدم که اشگ مادرت میریخت عباس دیدم که مشگت تیر خورد و قطره قطره امـیـّد هـای آخـرت مـیریخـت عـباس دیـدم به یـاد غـربت من گـریـه کردی خون از دوچشمان ترت میریخت عباس
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است از ره دور غـمی در نـظـرم آمده است تا پـذیرای غـمی سخت شوم، بار دگر اشك غـم بـدرقـۀ چـشم تـرم آمده است ما جگـرسوخـتگـان آب نخـواهیم ولی این چه داغی است كه سوی جگرم آمده است اشكهـا پرده به چـشمان تر من نـزنـید آه بـا قـدّ خـــمـیـده پــدرم آمــده اسـت خـبر از ساقی مـا نـیست ولی می دانم چه غمی بر جگرشعله ورم آمده است عـلم خـیـمۀ سـقا كه روی خـاك ا فتاد گشت معـلوم بلائی به سرم آمده است علقمه عطرگل یاس گرفت و پیداست از جـنان مادر نیـكو سیـرم آمده است خواهر غـمزده ام با هـمه غم های دلش به تـسّـلای دل نـوحـه گـرم آمده است ای «وفائی» بنویس از اثر غصه و غـم اشك و خون همره هم از بصرم آمده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
چشمان خیس علقمه امواج رود بود آن روز رود، شاهد کشف و شهود بود آن روزِ سرخ، علقمه محراب کوفه شد در دست ابن ملجم میدان، عمود بود از شوق سجده صالح دین از فراز اسب بر خاک سبز کرب و بلا در سجود بود شکر خدا که راه تماشا گرفت خون آخر هنوز صورت مادر کـبود بود این قصّه آب می خورد از چشم شور ماه نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا نقطه نقطه سخن از خشکی کام است بیا بـرق چـشم تو و خشم تو برای دشمن یا اخـا تـیـغ کـشـیـده ز نـیـام است بـیا دیـر شد؛ کـردهام از آمدنت قـطع امید بیتو در چشم علی خواب حرام است بیا خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز نام تو زمـزمـه و رمـز قـیـام است بیا هـمـۀ اهـل حـرم تـشـنـۀ دیـدار تـوأنـد تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا تو نـرو تا نـرود بـیتو اسـارت زینب کوفـیان را زدن طفـل، مـرام است بیا تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند خنجـر سنگـدلِ شـمـر به نـام است بیا تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت بعد از این زینب من راهی شام است بیا هـمه گـفـتـند بیا در حـرم و گـفـتی تو یـا اخـا کـار ابا لـفـضل تـمـام است بیا ای خداوند ادب، خالـق غـیرت، عباس لشگـر کـوفـه فـراسـوی امـام است بیا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
ساقی بریز باده که فصل شراب شد بر ما مـدال نـوکـریت انـتـساب شد مسلم پس از نگـاه کـریـمانۀ تو بود در خانۀ عـلی به گـدایی حساب شد دستت جدا شده که بگیری تو از کرم دست کسی که در به درِ بوتراب شد وقـتـی شنـیـد امّ بـنـین قـصـۀ تو را ازماجرای دست تو قلبش کباب شد رفـتی کـنـار آب ولـی تـشـنـه آمدی از غـصه قـلب آب برای تو آب شد یابن عـلی، شبـیه پـدر این محاسنـت با ضربهای به خون سر تو خضاب شد تیر سه شعبهای که به جسم تو زد عدو بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد بی تو درون شام بـلا لفظ خـارجی بر خـاندان پـاک پیـمبـر خطاب شد ای تکـیه گـاه زینب کـبری بیا ببین خواهر چگونه وارد بزم شراب شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
دیـدهام در کـربـلای دسـت تـو عـالـمـی را مـبـتـلای دست تو کربـلا اینـقـدر شیـدایی نداشت بیتو و بی مـاجـرای دست تو علقمه در علـقـمه تـکـثـیـر شد مـوج پـژواک صدای دست تو دیـدم از آغـاز پـایـانی نـداشت قـصۀ خـونگـریههای دست تو چشم من با گریه میبندد دخیل بر ضریـح با صفـای دست تو هر که با دست تو دارد عالمی من که میمیرم برای دست تو تا همیشه دست تو مشکل گشاست ای خدا مشکل گشای دست تو اوفـتـاد از پـا امــام عــاشـقـان تا که خالی دیـد جای دست تو آب پاکی روی دست آب ریخت ای به قـربـان صفای دست تو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
ترک به روی لبت از خجـالت افـتاده و رد نـیـزه به روی کـمـانـت افـتـاده پس از نیامدن و چند لحظه تاخـیرت درون خـیـمـه رقـیـه به لـکـنت افتاده تو آبـروی حـرم بودی ای دلاور من ببـین چگونه حـرم از صلابت افـتاده بگو چگونه تورا در بغـل بگـیرم من چـقـدر؛ نـیـزه به قـصد اهـانت افتاده به من بگو تو برادر فقط همین یکبار که چـند ساعت دیگـر حسیـنت افتاده صدای هـلـهـلـه میآید از سپـاه یـزید ببـیـن حسیـن تو از استـقـامـت افـتاده ترک به روی لبت از خجـالت افـتاده و رد نـیـزه بـه روی کـمـانـت افـتاده
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
آه از آن دم خیمهها در اضطراب افتاده بود حـضرت سـقـا کـنـار نهـر آب افتاده بود هم امیـد تشنـگـان هم قـوّتِ قـلب حـسین هـم تــمـامِ آرزوهای ربـاب افـتـاده بـود تا زمین خورد آن شغالانِ فـراری آمدند شیر بیپـنجه ولی روی تراب افتاده بود امتزاج خاک و خون در صورتش معلوم کرد پـای سـقـا گـویـیا بـنـد رکـاب افـتاده بود سرور خوبان عالم تا شنید ادرک اخاک آمد آنجـایی که پـور بوتـراب افـتاده بود اتـفـاقـی نـادر و بـیـگـانـه با عـلـم نجـوم مــاه روی زانــوان آفــتـاب افـتـاده بـود در تمام مـدت سی سال و انـدی نـوکری بار دوم بود پیش او به خواب افتاده بود دستها تک تک تیمّم کرد صورت هم جدا از شکوه سجده، در سجده ثواب افتاده بود قدِّ رعنا،روی اسب و یک تنِ بیتکیه گاه عـلت اینهـا بود ایـنـگـونه خـراب افـتاده چیست اسباب شفاعت بر غلامان حسین! عالمی در این سوال امّا جواب افتاده بود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
پُـر از گـره شده کـارم گره گـشا افتاد عـلـیِ در نـجـفـم بـیـن کــربــلا افـتـاد چه زخمها به تنش بود و باز ناله نکرد به فکر غربت من بود و بیصدا افتاد تمام هوش و حواسش به خیمه بود و به مشک کسی شکست پرش را و بی هوا افتاد چنان عمود به فرق سرش اصابت کرد که استـخـوان سـر او به چـند جا افتاد بلند مرتـبه شاهی قـدش خـمیـده شد و بـلـنـد مـرتـبـه سـردار زیــر پـا افـتـاد بـرادرم که صـدا کرد خـوب فـهـمـیدم به دست بـوسـی زهـرا رسیـد تا افـتاد خـبـر رسیـد کـه امـنـیـت حـرم رفـتـه خـبـر رسیـد زنـی بین خـیـمـهها افـتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
چون عطش را مدار ابالفضل است روضـۀ روزه دار اباالـفـضل است ذکـر مـا تـا بـه صبـح، یـا عـلـی و بــینِ لـیـل و نهار ابا الـفـضل است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت عباس علیه السلام
در بیـن این شب ها شب تو فرق دارد چون بیـن ما اصلاً تـب تو فـرق دارد از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد مـعـلـوم شـد که منـصب تو فرق دارد مـثـل عـلـی مـرد خــدا؛ مـرد دعـایـی در سجـده یـارب یـارب تو فرق دارد عـباسیـون را به بصیـرت میشنـاسند آقــا اصــول مـکــتـب تـو فــرق دارد تو پـیـر عـشقی میـر عـشاق الحـسینی بـا کـل عــالـم مـذهـب تـو فــرق دارد با دست دادن عـشق را اثـبـات کردی طــرز بـیــان مـطـلـب تـو فـرق دارد وقتی که زانـو میزنی در پـای محـمل یـعـنـی رکــاب زیـنـب تـو فـرق دارد در دست هایت آب بود اما نـخـوردی از تـشـنـگـی زخـم لـب تو فـرق دارد وقـتی به تو آقا به نـفسی انت را گفت در آسمـان جبـرئیل فـوراً مرحبا گفت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت عباس علیه السلام
ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها تا عـطـر تو آمـد غـزلـم بـال در آورد آزاد شـد از قـیـد زمـانها و مـکـانها می رفت فرات از عطش عشق بمیرد بخشید نـگـاه تو به خـونش جـریـانها مست تو فقط خیمۀ بی آب نبوده است از دست تو مستند همه مرثیه خوانها مشک تو که افـتاد دل فـاطـمه لـرزید خاک همه عـالم به سر تیر و کـمانها این گوشه عمو آب شد، آن گوشه سکینه این بـیت چه بایـد بـکـند در غـم آنها ای هر چه امان نامه ببیـنید و بسوزید این دست رد اوست بر این گونه امانها
: امتیاز
|
شهادت حضرت عباس علیه السلام
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم قــبـل از آنی كــه بـرادر بـرسـد بـالـیـنش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم به سـرش بـود بـیـایــد به سـرش ام بنـین عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم نـه فقط ضرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم تیـر بـود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید تیر از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم
: امتیاز
|